یکی از لوازم نبوت عامه این است که هیچ مردمی بدون راهنمای غیبی نیستند و ممکن نیست خداوند ملتی را بدون راهنما رها کند، زیرا خدا مربّی و مدبّر انسان است و انسان مسافری است که عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را در پیش روی دارد. انسان بدون راهنمایی وحی نمی‏داند از چه عوالمی آمده است و به کدام عوالم راه پیدا می‏کند و جامعه بشری با همه پیشرفتهای علمی از بسیاری از خواص روحی و بدنی خویش اطلاع کامل ندارد.

در جهان پهناور هزارها اسرار ناگشوده و سر به مهر وجود دارد و انسان با بسیاری از آنها برخورد دارد و راه حلّ آنها را نمی‏داند. پس قانونی که سعادت او را تأمین و او را راهنمایی می‏کند، باید قانونی غیبی باشد، تا هم مصالح فرد و جامعه در آن ملحوظ شده باشد و هم مصالح طبیعت از بین نرفته باشد، از این رو هیچ امّتی بدون پیغمبر و راهنما نخواهد بود: (اِنْ مِنْ اُمَََّةٍ اِلاّ خَلا فیها نَذیر) فاطر/ 24 ، امکان ندارد جمعیتی در منطقه‏ای زندگی کنند و خداوند برای آنان راهنما نفرستد: (لَمْ یَکُن الَِّذِینَ کَفَرُوا مِنْ اَهلِ الکِتابَ وَ اَلْمُشرِکِین مُنْفِکَِّینَ حَتّی تَأتِیهمْ الْبَیِّنة) بیّنه/ 1 خداوند، مردم را خواه موحد و خواه غیر موحد، از نبوت عامه منفک نمی‏کند. اصولا نبوّت از بشریت جدا نمی‏شود. یعنی ممکن نیست در عصری یا نسلی، در سرزمینی گروهی زندگی کنند و برای آْنان نبوّت نباشد، همان طور که ممکن نیست خداوند حیوان آبزی را بیافریند و آب را خلق نکند و یا انسان را خلق کند و هوا را نیافریند، همچنین ممکن نیست جامعه بشری را بیافریند و وحی و سروش غیبی را خلق نکند؛ زیرا جامعه بدون وحی حیات انسانی نخواهد داشت.
انفکاک بشریّت و نبوّت ممکن نیست، حال یا پیغمبر خود، در بین یک جامعه معیّن به سر می‏برد و یا نماینده و جانشین او و یا کتاب و تعالیمش که عصاره رسالت اوست. پس با توجه به ربوبیت مطلقه و حکمت خدای سبحان بشر بدون نبوّت قابل فرض صحیح نیست. نبوّت از انسانها منفک نمی‏شود، تا وقتی که کتاب آسمانی، به طور روشن در اختیارشان قرار گیرد. اینها دلیل نبوّت عامه است که عقل و وحی، آن را تصدیق می‏کنند.
بنابراین نمی‏توان گفت که همه پیامبران در یک منطقه خاص بوده‏اند، بلکه طبق احادیثی که در مورد تعداد آنان رسیده است (124 چهار هزار نفر)، از این تعداد چند پیامبر مشخص مربوط به آسیا و خاورمیانه است. از طرفی نمی‏توان گفت که در اروپا پیامبری نیامده است؛ مگراین که دلیلی باشد و دلیل قاطعی در این مورد وجود ندارد. دلایل نقلی یاد شده نیز مخالف چنین دیدگاهی است. بنابراین هر امتی راهنما و پیامبری داشته است تا حجت خداوند بر مردم تمام باشد.

از نظر عقلی نیز منطقه جغرافیایی پیامبر مهم نیست؛ بلکه آنچه مهم است، تسلیم حقیقت شدن است، چنان که گروندگان به اسلام از نقاط مختلف دنیا بوده و هستند.
توجه به این نکته نیز مفید است که در زمان ظهور پیامبران، منطقه مسکونی عمده انسان‏ها مناطق آسیایی بوده است.